شهید رسول پور مراد اولین شهید مدافع حرم استان قزوین
یک عمر اسیر پیلهی تن افسوس .............. ماندن ماندن دوباره ماندن افسوس
پروانهترین مسافران ملکوت .............. از خویش گذشتند ولی من افسوس
تقدیم به مدافعان حرم
اولین شهید مدافع حرم استان قزوین:
زندگینامه:
شهید رسول پورمراد، ۲۶ اسفند ماه سال ۶۷ در تاکستان متولد شد دارای ۴ برادر و ۴ خواهر. چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله اش عقد کرده و قرار بود بعد از بازگشت از سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی شد. او تحصیلات خود را تا مقطع مهندسی برق سپری کرد و ۲۰ مهر ماه سال 1394 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
وصیت نامه:
بسم رب الشهدا والصدیقین
« انا لله وانا الیه راجعون »
حرف دل با خدا:
خدایا ! حمد و ستایش از آن توست که عزّت و ذلّت به دست توست...
خدایا ! همیشه با نعمت های بیشمارت مرا شرمنده کرده ای و من نمی توانم شکر آن ها را به جا آورم، نعمت هستی، نعمت پدر ومادر خوب، سلامتی، خانواده و همسر خوب، نعمت ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام که همیشه قبل نمازهایم آن را یادآور می شوم و شکرگذار تو هستم.
نعمت خدمت در سپاه و پوشیدن لباس رزمندگانی که ستاره های آسمان شهادت هستند ونعمت های بیشمار دیگر...
-خدایا ! می دانم که شهادت گنج ارزشمندی است و نعمت والایی که مخصوص بندگان مخلص وعاشق توست...
می دانم که شهادت هنر مردان خداست، می دانم که شهادت ورود در حرم امن الهی است و...
می دانم که من لیاقت داشتن این نعمت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، می دانم که از مولا و سرور باید چیز های بزرگ خواست، می دانم که رهبرم امام خامنه ای(مدظله العالی) فرمود: اگر می خواهید خدمتتان اجر داشته باشد، برای خدا کار کنید و جهاد با نفس داشته باشید و از خدا طلب شهادت کنید؛ می دانم به قول شهید آوینی کسی که شهید نشود باید برود و بمیرد! پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین(ع) سیدالشهدا قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان.
حرف دل با امام زمان(عج):
آقا ! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن فرج و ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم نه اینکه ...
آقا ! احساس می کنم چند وقتی است که سرگرم دنیا و از شما غافل شده ام و امیدوارم این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا مرا به شما نزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند رضایت بر لب داشته باشی نه اینکه ...
آقا ! شما امامِ زمان من هستی، شما صاحب اختیار من هستی، شما صاحب اصلی دل من هستی پس عنایت کن و نگاهی از روی لطف و رحمت به این بیچاره کن، از همان نگاه هایی که دل را منقلب می کند.
آقا ! از خداوند سلامتی و تعجیل در فرج شما را مسئلت دارم وشما هم دعا کنید خداوند توفیق ونعمت شهادت در رکابت را بعد از خدمات زیاد نصیبم کند.
حرف های عمومی:
خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم، چون خودم بیشتر از همه به آن نیازمندم فقط چند یادآوری:
1- نماز که انسان را از فحشا و منکر دور می کند 2- روزه که سپر آتش جهنم است 3- یادآوری مرگ 4- جهاد با نفس 5- ولایت مداری و گوش به فرمان رهبر بودن 6- دعا برای سلامتی و فرج آقا 7- طلب شهادت و...
راجع به محل دفن هم دوست دارم کنار مزار مادر عزیزم باشد و اگر نشد کنار مزار شهدا و اگر بازهم نشد هر طور که بزرگان صلاح دانستن عمل کنند.
در پایان می خواهم از برادر دلسوز و مهربانم آقا ابوالفضل تشکر کنم که در همه ی مراحل زندگی پشتیبان و راهنمای من بوده و من خود را مدیون او می دانم؛ برایش آرزوی سلامتی دارم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
شعر پیشنهادی برای سنگ مزارم:
با همین سوز که دارم بنویسید حسین هر که پرسید زِ یارم بنویسید حسین
هر که پرسید چه داری مگر از دار جهان همه دار و ندارم بنویسید حسین
خانه آخرتم هست قدمگاه حبیب سر در قبر مزارم بنویسید حسین
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاتة 05/07/1394 - 13/12/1437 ساعت 1:15بامداد
برای شادی روح شهیدانی که جان و مال خود را فدای اسلام کردن صلوات
"منتظر نظرتون هستیم"
..................................................................