پرستوهای عاشق بازگشتند
اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.
روزگاری مردانی از دیار مردمان مرد، دل را به امواج کارون سپردند و همسفر با ماه از دریاچه مجنون گذشتند. آنها قبل از آمدن به خاکریزهای مردانگی دل را از میان زنجیرهای دست و پاگیر دنیا بیرون کشیدند و آن را به سوی دیار آسمانها پر دادند .آن روزها فرزندان خلف میهن اسلامی کبوتروار در آسمان ایمان و انسانیت بال و پر زدند تا آسمان را معنا دهند. آری آن روز که جهانیان با تمام قوای نظامی و تبلیغاتی، جنگی نابرابر را به این ملت تحمیل کردند، اقشار مختلف جامعه از زن و مرد، پیر و جوان همه و همه آماده شدند و با اقتدا به بزرگ معمار انقلاب رفتند تا زهر تلخ شکست را به کام دشمنان فرو ریزند. در آن بحبوحه آتش و خون بود که عدهای از پرستوهای مهاجر که شوق وصال بیقرارشان کرده بود از قافله عشق جدا شدند و در آسمانها ماوا گرفتند، عدهای اعضای بدنشان را در محضر خداوند به ودیعه نهادند و عدهای هم سالها با ایمانی راسخ در زیر شکنجههای نامردانه بعثیها تاب آوردند تا به صلابت و مردانگی معنایی دگر دهند.
روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در 22 مرداد 69 تشکیل شده بود و به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد.
و امروز یادآور بازگشت غرور آفرین مردان و زنان آزاده ای است که پس از تحمل سال ها شکنجه و دوری از عزیزان خویش، به وطن بازگشتند و به انتظار میلیون ها ایرانی پایان دادند. در این روز، شکیبایی مادران، پدران، همسران و فرزندان این آزاد مردان به بار نشست و سال های نگرانی و شوق دیدار به پایان رسید و وعده الهی تحقق یافت: «و بشر الصابرین
آزادگان دلاور و سرافراز با الهام از مکتب انسان ساز اسلام و سیره ائمه اطهار و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز حضرت زینب (س) که اسوه صبر و پایداری بود، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر نهند و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند. بی شک سال ها محرومیت این سرو قامتان تاریخ باعث شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر سبز موفقیت گام بردارند و الگو، اسوه و افتخار میهن خویش باشند.
نگاهی به سید آزادگان (سید علی اکبر ابوترابی)
سید علی اکبر ابوترابی، نمودار تحمل، مقاومت، خدامحوری، آرامش، تواضع و در یک کلام، مجمع خوبیها بود، انسانی دوستداشتنی و رازداری امین و گرهگشای بی منت، از این روست که با تصور واژه «آزادگان ، ابتدا تصویر او بر آئینه خاطرها نقش میبندد. او که پناهگاه اسیرانی مظلوم و در بند بود و مانند پدری مهربان، آن بندگان مجاهد و بی توقع خدا را، در سایه سار محبت خویش، جای می داد و گرد غم و اندوه را از چهره آنان، می زدود تا یأس و طرد و رکود و اختلاف و کسالت، از جمع آنان رخت بربندد و امید و جاذبه و تحرک و اتحاد و نشاط ، جایگزین آن شود.
سرانجام پس از گذشت ده سال، سید علیاکبر ابوترابی، که به حق « سید آزادگان» لقب گرفته بود، با عزت و سربلندی به میهن اسلامی بازگشت، سید علیاکبر ابوترابی هیچگاه از تلاش و فعالیت خسته نشد و در زندگی سراسر تلاش و مبارزه خود، هماره در صدد به دست آوردن رضای الهی بود، نمانیدگی ولی فقیه در امور آزادگان و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پس از آزادی، در کنار نام او قرار گرفت ولی او تغییری نکرد. همان روحانی بی ادعای بی اعتنای به چرب و شیرین دنیا باقی ماند و جز به خدا و تلاش برای آسایش و کمال خلق خدا نیندیشید
بوسه سرباز عراقی بر دستان ابوترابی
روزهای آخر اسارتمان بود، در یکی از اتاق های اردوگاه مشکلی پیش آمد اتاق شلوغ شد نگهبان عراقی رسید وحاج آقا ابوترابی را صدا زد، حاجی جلو آمد وسلام کرد نگهبان داد وفریاد کرد شلوغی را انداخت تقصیر حاج آقا و سیلی محکمی به صورتش زد وبعد هم بیرون رفت روز بعد برای مرخصی به بغداد رفت. وقتی برگشت اردوگاه آشفته بود از من سراغ حاج آقا را گرفت ، پرسیدم: به این زودی برگشتی طوری شده ؟ او را پیش حاج آقا بردم. خم شد تا پای حاجی را ببوسد حاج آقا اجازه نداد، با اصرار دستش را چند بار بوسید.حاج آقا گفت: فراموشش کن ما برادریم من از تو کینه ای به دل ندارم، اما سرباز باز التماس می کرد، قسمش می داد که ببخشدش هر کس را می دیدی داشت گوشه ای گریه می کرد.
گرامی میداریم یاد و خاطره همه شهیدان وجانبازان حماسه ساز را