هویز کربلا میشود
این روزها نی زدن کار سختی است؛ نی نوازی در فراق نای بریده نینوایی ها سخت تر تو بهتر از همه می دانی، صدای نی چه سوز غریبی دارد؛ آن هم اگر از میان نیزارهای آتش گرفته هور به گوش برسد
هویزه کربلا می شود:
میثم امانی
صورت داغ خاک را ببوس
رازی هست در این شن و ماسه ها که تنها قدم های برهنه می شناسدش.
دهکده هویزه را چه کسی می شناخت؟
نینوا را چه کسی می شناخت، تا وقتی حسین علیه السلام بر آن قدم نگذاشته بود؟
خاک ها هم تبرک از نام عشق می گیرند.
مظلومیت را بر تارک درخت ها بخوان.
سال هاست که تانک های کبود و نیم سوخته را به خاطر دارند. هنوز صدای دشنه ها و دشنام ها می آید. گوش به زمین بسپار تا صدای رعد و برق راکت ها را بشنوی!
این وادی باران نخورده، چه زخم ها خورده تا کربلا شده است.
هرچه مقدس است، مقاومت، شجاعت، شهادت، همه این جا معنی می شود.
آفتاب را ببین که از دی ماه، عکس برمی دارد.
یزیدی ها، گودال قتلگاهی ساخته اند بزرگ که هویزه را با نخل هایش به خاک بسپارند.
مگر حماسه ها هم فراموش شدنی اند؟
مگر قهرمانان، وقتی گلوله هایشان به صفر برسد، ایمانشان هم به صفر می رسد! شمع ها هنوز روشنند
شمع های شبستان هویزه، هنوز به رغم بادها روشنند
اندکی درنگ... غروب از این جا بوی بهشت می آید.
اینجا «علم الهُدی» جاده های دور است، علم الهدای راهیان کربلاست.
زانوی زیتون ها، این جاست که می لرزد. دل به دیوارها بسپار؛ به این مسجد غریب که مثل کوه بر شانه بیابان نشسته است هویزه یک سرگذشت نیست، یک تاریخ است یک جغرافیا، به درازای نگاه چند جوان عاشق پیشه؛ چند فرهاد که حرمت مقدس «شیرین» را بر صخره های اشغال شده تراشیدند.
ابرهای سیاه، به آسمان این بادیه راهی ندارند.
ریشه هایش از مقاومت آب می خورند. نهال هایش در برابر توفان هم می ایستند شکوفه هایش هیچ گاه پژمرده نخواهند شد.
آسمان این بادیه ابری نمی شود؛ عطش ناک است همیشه، ولی ریشه هایش آن قدر به هم نزدیکند که نیشکر، زخم بند نخل های مرداب است! این جا گل های نی هم اقتدا به اباالفضل علیه السلام می کنند
نه زمین هویزه زمین خارهاست، نه آسمانش آسمان کفتارها. اینجا مینارهای سیاه مادران شهید، با باد می رقصند و پیشانی های شال بسته، بوی بوسه جبرییل می دهد. این جا تکرار دوباره کربلاست و کربلا همیشه با نام فرزندانش زنده است.
حماسه خونین شهدای هویزه و شهادت دلاورمردان اسلام و فرمانده آنان شهید علم الهدی:
در
آذر 1359 ش پس از شکست بیش از دو گردان از
نیروهاى عراقى در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام،
یک گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت از هویزه به آن شهر اعزام شدند. در آن
حال بنى صدر، دستور تخلیه هویزه از نیروهاى سپاهى را صادر و محافظت از آن شهر را به
ارتش محوّل کرد که با مخالفت و پیگیرى محمدحسین علم الهدى فرمانده گروهان سپاه هویزه،
این دستور لغو گردید. سرانجام هفته بعد، قرارِ عملیات مشترک ارتش و سپاه گذاشته شد
که با پیشروى هایى همراه بود. اما به دلیل نرسیدن مهمات و پاتک دشمن، نیروهاى خودى
مجبور به عقب نشینى شدند. در این میان بیش از یکصد تن از برادران پاسدار، جهاد سازندگى
و دانشجویان پیرو خط امام از جمله سید محمد حسین علم الهدى تا آخرین قطره خون به دفاع
از ایران اسلامى پرداخته و به دیدار پروردگار خود نائل آمدند. این رشادت ها بود که
حماسه هویزه را آفرید. به مناسبت حماسه غرورآفرین رزمندگان اسلام در حراست از این شهر
و به دلیل حضور دانشجویانِ رزمنده در این نبرد، این روز با عنوان روز شهداى دانشجو
نامگذارى شده است
ان شااله شفیعمان باشند
...................................................................................